معنی rozbijać się - جستجوی لغت در جدول جو
rozbijać się
سقوط کردن، سقوط
ادامه...
سُقوط کَردَن، سُقوط
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
rozbierać się
لباس درآوردن، خوب
ادامه...
لِباس دَرآوَردَن، خوب
دیکشنری لهستانی به فارسی
odbijać się
تکرار کردن، برای تکرار، پریدن، پرش
ادامه...
تِکرار کَردَن، بَرایِ تِکرَار، پَریدَن، پَرِش
دیکشنری لهستانی به فارسی